آنها حتی گاهی فراتر رفته و از طریق تأسیسات ذخیرهسازی در محل، انرژی تولید خود را تأمین و عملیاتشان را برقی میکنند. ۳ سال است که دنیا وارد بحران انرژی جهانی شده و کسبوکارها هنوز نتوانستهاند روی یک منبع انرژی که هم اقتصادی و هم همیشه در دسترس باشد حساب کنند؛ چه برسد به اینکه بخواهند به یک انرژی پاک روی بیاورند. این خبر بدی است. اما خبر خوب چیست؟ اینکه میتوانند طرف دیگر این معادله را کنترل کنند: تقاضا.
در واقع، کسبوکارهایی که به صورت سیستمی روی تقاضای انرژی کار میکنند، میتوانند حاشیه سود خود را افزایش دهند، عملیات را تثبیت کنند، انتشار کربن را کاهش دهند و حتی خطوط جدید درآمدزایی ایجاد کنند. مدیریت تقاضا در بلندمدت مهم است، چون ما نمیتوانیم مسیرمان به سوی کربنخنثی شدن را به این راحتی هموار کنیم. شکافهای بزرگ زیادی وجود دارند که باید پر شوند. و در کوتاه مدت، بهینهسازی تقاضای انرژی باعث صرفهجویی مالی برای شرکتها میشود و آنها را کارآمدتر میکند. با تکنولوژیهای امروز، شدت مصرف انرژی در جهان را میتوان تا حدی کاهش داد که تا پایان دهه، هر سال ۲تریلیون دلار صرفهجویی شود. همچنین دنیا به اهداف مورد توافق گروههایی مثل G20 و سازمان ملل نزدیکتر میشود.
شرکتهایی که رویکردشان به سمت پتانسیل تقاضا متمایل است، نقش مهمی در تغییر دارند. آنها به جای اینکه مصرفکنندگان منفعل انرژی و قربانیان نوسانات قیمتی در بازار باشند، مثل تاجران فکر میکنند و خودشان آن را کنترل میکنند. طبق تحقیقات مجمع جهانی اقتصاد، این کار به سه طریق زیر انجام میشود:
- صرفهجویی انرژی: ایجاد پیشرفتهای عملیاتی که از طریق هزینههای عملیاتی تأمین سرمایه میشوند.
- بهرهوری انرژی: انجام اقداماتی تحت نظارت مستقیم شرکت که به هزینه سرمایهای نیاز دارد.
- همکاری در زنجیره ارزش: همکاری مستقیم با تامینکنندگان و شرکای کسبوکار، برای کاهش هزینه و پیش افتادن در مسابقه کربنخنثی شدن.
کسبوکارها در هر حوزهای که فعالیت میکنند – چه در حمل و نقل باشد و چه در خردهفروشی، چه تولیدکننده گوشی هوشمند باشند و چه اپراتور شبکه، میتوانند این فرصت را داشته باشند که مصرف انرژی را از طریق اقداماتی در جهت بهرهوری و انعطافپذیری کاهش دهند. آنها حتی میتوانند فراتر رفته و خودشان از طریق تأسیسات ذخیرهسازی در محل، انرژی تولید کنند و عملیاتشان را برقی کنند.
چهار شگفتانگیز
شرکتها با چهار رویکرد نسبت به تقاضای انرژی میتوانند ارزش کسبوکار ایجاد کنند:
رویکرد اول: مصرف کمتر، بازدهی بیشتر
یک رویکرد نسبت به مدیریت تقاضای انرژی بسیار ساده است: کمتر مصرف کنید. تقریباً دو سوم مدیران عامل شرکتکننده در ۲۷ امین نظرسنجی سالانه PwC، گفتهاند برنامههایی برای افزایش بازدهی انرژی در شرکتهای خود دارند. صرفهجویی در مصرف انرژی، به سازمانها امکان میدهد هم هزینههای خود را کاهش دهند و هم انتشار کربن را و همزمان میتوانند در برابر نوسانات قیمت انرژی هم انعطافپذیر باشند. تغییرات در فعالیتهای جاری یک شرکت – مثل استفاده از نرمافزار برای کنترل سیستمهای گرمایشی/سرمایشی و ایرکاندیشن – میتواند مصرف انرژی را تا حدود ۱۰ درصد کاهش دهد. مدت زمان بازدهی چنین اقداماتی بسیار کوتاه است و میتواند کمتر از یک سال باشد.
سرمایهگذاری در بهرهوری انرژی، قدم بعدی است، بهویژه برای کسبوکارهایی که ساختمانها و تجهیزاتی دارند که انرژی زیادی مصرف میکند؛ از جمله تولیدکنندگان صنعتی یا مراکز خرید. مقاومسازی ساختمانها با محصولات هوشمند، لامپهای LED و سیستمهای گرمایشی/سرمایشی بهتر، میزان مصرف انرژی را تا حدود ۳۰ درصد کاهش میدهد.
نمونه موردی: یک تولیدکننده صنعتی در اروپا، با ارزیابی دقیق میزان مصرف انرژی خود، به روشهای مفیدی دست یافت: تعمیر نشتیها در سیستمهای هوای فشرده و بهینهسازی نرمافزار کنترل نور. این اقدامات باعث شد این تولیدکننده میزان مصرف انرژی خود را تا ۱۰ درصد و هزینههای سالانه انرژی خود را تا ۲میلیون یورو کاهش دهد. همچنین انتشار دیاکسید کربن سالانه این شرکت تا ۳ هزار متریک تن کاهش یافت.
رویکرد دوم: تولید انرژی برای خود
یکی دیگر از روشهای رسیدن به دستاورد بیشتر در مصرف انرژی، نصب تجهیزات مناسب برای تولید و ذخیرهسازی انرژی تجدیدپذیر است: مثل صفحات خورشیدی، توربینهای بادی و باتری. هر چقدر اتکا به شبکه برق کمتر باشد، صرفهجویی مالی بیشتری صورت میگیرد (در خیلی از شرکتها بیش از ۴۰ درصد مبلغ قبض برق کاهش یافته است). در برخی کشورها، قوانینی وجود دارد که سازمانهایی که برق خودشان را تولید و تأمین میکنند، مالیات کمتری پرداخت میکنند.
اگر شرکتها از نور آفتاب، باد و فضای کافی برای نصب تجهیزات برخوردار باشند، رسیدن به این مزایا آسانتر است. اما حتی اگر امکان مالی یا فضایی نصب تجهیزات در محل هم وجود نداشته باشد، میتوان از فرصتهای دیگری بهره برد. مثلاً شرکتها از طریق همکاری با تامینکنندگان انرژی، میتوانند هزینه انرژی مصرفی برای تولید کالاهای خود را کاهش دهند. شرکت ایکیا به برخی از تامینکنندگان خود کمک مالی کرده تا تجهیزات انرژی تجدیدپذیر را در محل خود نصب کنند.
نمونه موردی: یک شرکت تولیدکننده مواد غذایی اروپایی، از طریق تولید انرژی حرارتی و تجدیدپذیر در محل، میزان انتشار کربن خود را تا ۶۸ درصد کاهش داد. قراردادهایی که این شرکت برای خرید انرژی تجدیدپذیر از تامینکنندگان منعقد کرده بود، به بهبود عملکرد زیست محیطی آن کمک کرد و حالا این امکان را فراهم کرده که تا سال ۲۰۳۰ بتواند ۱۰۰ درصد انتشار عملیاتی خود را کاهش دهد.
رویکرد سوم: بازی در بازار
وقتی شرکتها میزان مصرف انرژی خود را کنترل میکنند، میتوانند نقش فعالتر – و سودآورتری – در بازار انرژی و برق داشته باشند. خرید برق شبکه وقتی قیمتها پایین است و فروش آن وقتی قیمتها بالا میرود، روشی برای کاهش هزینه و افزایش درآمد است. سازمانهایی که امکان ذخیرهسازی انرژی در محل را دارند، میتوانند از این روش منتفع شوند: در زمانهای پیک مصرف، میتوانند به خردهفروشهای انرژی اجازه دهند از باتریهای آنها برق بگیرند و کارمزدش را پرداخت کنند.
داشتن یک نقش فعال در بازار انرژی، نیازمند یکسری قابلیتهای اضافه است؛ مثل استفاده از ابزارهایی برای نشان دادن مصرف انرژی تأسیسات و تجهیزات، هنگام تغییر قیمتهای انرژی. این رویکرد برای شرکتهایی که داراییهای قابل کنترل در مصرف انرژی دارند یا در مصرف انرژی انعطافپذیرند، بیشتر جواب میدهد. مثل شرکتهای زنجیرهای خردهفروشی، دفاتر تجاری و مراکز داده. در موارد دیگر، سازمانها میتوانند با دیگران شریک شوند تا مشارکت جمعی در بازار داشته باشند.
نمونه موردی: یک تولیدکننده آلومینیوم در استرالیا، بعد از ثبت نام در برنامه RETR که مکانیسمی برای ارتقای امنیت سیستم انرژی استرالیاست، توانست در یک دوره چهار ساله، ۲/۱۹ میلیون دلار استرالیا در هر سال درآمد داشته باشد. این برنامه، به شرکت امکان داده بود با کاهش فعالیت ذوبکنندههای خود در دورههای پیک مصرف برق در شبکه، از «اپراتور بازار انرژی استرالیا» کارمزد بگیرد. این کار به کاهش قطعی و نوسان برق هم کمک زیادی کرد.
رویکرد چهارم: برقی شدن
رویکرد تکمیلی برای مدیریت تقاضای انرژی عبارت است از: جایگزین کردن داراییهایی که با سوخت فسیلی کار میکنند با ابزارهای برقی. برقی شدن مزایای مالی ایجاد میکند، چون تجهیزات آن مصرف انرژی بهینهتری نسبت به گزینههای متداول دارد. به عنوان مثال، پمپهای گرمایی برقی، نسبت به پکیجهای گازی سه تا پنج برابر مصرف بهینهتری دارند. خودروهای تمام برقی هم ۴/۴ برابر خودروهای بنزینی مصرف انرژی کمتری دارند. همچنین استفاده از تجهیزات برقی، بهویژه تجهیزاتی که با برق تجدیدپذیر کار میکنند، انتشار مستقیم کربن را به میزان قابل توجهی کاهش میدهد. این رویکرد، سه رویکرد اول را هم تقویت میکند: هر چقدر عملیات خود را بیشتر برقی کنید، امکان اینکه خودتان انرژی تولید کنید و در بازار، تجارت انرژی داشته باشید، بیشتر میشود.
نمونه موردی: یک نیروگاه در بریتانیا میخواهد با برقی کردن ناوگان خودروهای سنگین داخلی خود، انتشار کربنش را تا سال ۲۰۳۰ به میزان ۹۰ درصد کاهش دهد.
به عنوان نتیجهگیری، باید گفت کسبوکار هوشمند در عصر جدید یعنی کسبوکاری که انرژی کمتری مصرف میکند، بدون اینکه ارزشی که به مشتریانش میدهد، تغییری کند. واضح است که حتی در میان تشدید فشارها برای افزایش حاشیه سود، بیشتر شرکتها همچنان میتوانند با تغییر روش خود در مصرف یا تولید انرژی، دستاوردهای زیادی داشته باشند. تکنولوژیهای جدید در آینده، به کمک تعدیل هزینهها و ایجاد جریانات درآمدی مستمر میآیند. در دنیای بهشدت رقابتی امروز، انجام اقدامی مفید برای تحقق تقاضای انرژی، روشی واضح برای پیروزی است.
منبع: Strategy + Business
ارسال نظر