پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، در شبی آرام در واشنگتن دیسی، وقتی چراغهای پیتزافروشیهای اطراف پنتاگون تا دیروقت روشن میمانند و رانندگان تحویل غذا با جعبههای داغ پیتزا در خیابانهای خالی رفتوآمد میکنند، شاید چیزی بیش از یک گرسنگی ساده در جریان باشد. برای دههها، یک نظریه غیررسمی اما پرآوازه در محافل ژورنالیستی و اطلاعاتی زمزمه میشود: شاخص پیتزا. این ایده که افزایش ناگهانی سفارشهای پیتزا به مراکز حساس دولتی مانند پنتاگون، کاخ سفید یا وزارت دفاع آمریکا میتواند نشانهای از یک بحران قریبالوقوع یا تصمیمگیریهای کلان نظامی باشد، بیش از یک داستان عامهپسند است. این نظریه، که ریشه در مشاهدات تاریخی دارد، از جنگ خلیج فارس تا حملات اخیر آمریکا به ایران، بارها و بارها در کانون توجه قرار گرفته است. اما آیا واقعاً تعداد جعبههای پیتزا میتواند راز عملیاتهای نظامی را فاش کند؟
پیتزا و جنگ خلیج فارس
داستان شاخص پیتزا به ۱ آگوست ۱۹۹۰ بازمیگردد، شبی که کارکنان پنتاگون تا دیروقت مشغول بحث درباره حمله قریبالوقوع عراق به کویت بودند. فرانک میکس، یکی از فرانچایزداران بزرگ دومینوز پیتزا در واشنگتن، همان شب متوجه افزایش غیرعادی سفارشها شد: ۱۵ تحویل پیتزا در یک شب و ۱۰۱ تحویل در هفته منتهی به حمله. در کاخ سفید هم اوضاع مشابه بود؛ ۵۵ پیتزا بین ساعت ۱۰ شب تا ۲ بامداد تحویل داده شد، رقمی که بهمراتب از میانگین همیشگی بالاتر بود. روز بعد، جهان شاهد آغاز جنگ خلیج فارس بود. این مشاهدات تصادفی، که بعداً توسط ولف بلیتزر، گزارشگر وقت سیانان، با این جمله جاودانه شد که «همیشه سفارشهای پیتزا را زیر نظر داشته باشید»، به تولد نظریهای منجر شد که تا امروز در شبکههای اجتماعی و رسانهها زنده مانده است.
این شاخص غیررسمی، که در ابتدا بیشتر به یک شوخی شباهت داشت، بهتدریج بهعنوان یک ابزار «شبهاطلاعاتی» در میان روزنامهنگاران و تحلیلگران جا افتاد. در طول جنگ سرد، سازمانهای اطلاعاتی شوروی سابق نیز به این الگو توجه داشتند. افزایش سفارشهای غذای بیرونبر به مراکز حساس واشنگتن، بهویژه در ساعات غیرعادی، بهعنوان نشانهای از جلسات اضطراری یا آمادهسازی برای عملیات نظامی تفسیر میشد. منطق ساده بود: وقتی کارمندان پنتاگون یا سیا نمیتوانند برای شام به خانه بروند، پیتزا به کمک میآید.
سفارش پیتزا در بحرانها
شاخص پیتزا تنها به جنگ خلیج فارس محدود نشد. در دسامبر ۱۹۹۸، همزمان با جلسات استیضاح بیل کلینتون، میکس دوباره شاهد افزایش سفارشها به پنتاگون بود. این بار، موضوع نه یک جنگ خارجی، بلکه یک بحران سیاسی داخلی بود. اما این الگو در عملیاتهای نظامی دیگر نیز دیده شد. در حمله آمریکا به پاناما (۱۹۸۹) و گرانادا (۱۹۸۳)، گزارشهایی از افزایش سفارشهای پیتزا به مراکز دولتی ثبت شده بود. هرچند این مشاهدات اغلب غیررسمی بودند، اما بهتدریج به بخشی از فرهنگ تحلیلی واشنگتن تبدیل شدند. پیتزافروشیهای نزدیک پنتاگون، بهویژه شعبههای دومینوز، بهطور ناخواسته به رصدخانههای غیررسمی تحولات ژئوپلیتیک بدل شدند. با ظهور شبکههای اجتماعی، شاخص پیتزا از یک داستان محلی به یک پدیده جهانی تبدیل شد. تنها چند ساعت پیش از تشدید تنشها میان ایران و اسرائیل. این مشاهدات، هرچند غیرعلمی، به سرعت در شبکههای اجتماعی به بحثهایی داغ تبدیل شدند.
پیتزا و تنشهای ایران-اسرائیل-آمریکا
شاخص پیتزا در سالهای اخیر بارها با تنشهای خاورمیانه، بهویژه درگیریهای ایران، اسرائیل و آمریکا، پیوند خورده است. در ۱۳ آوریل ۲۰۲۴، همزمان با حملات پهپادی ایران به اسرائیل در عملیات «وعده صادق»، گزارشهایی از افزایش سفارشهای پیتزا به پنتاگون، کاخ سفید و وزارت دفاع منتشر شد. این الگو دوباره در ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴ (۵ آبان ۱۴۰۳)، هنگام حملات هوایی اسرائیل به ایران (عملیات «روزهای توبه»)، مشاهده شد.
اما اوج این گمانهزنیها در ۲۲ ژوئن ۲۰۲۵ بود، زمانی که آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در فردو، نطنز و اصفهان حمله کرد. گزارشها حاکی از آن بود که در روزهای منتهی به این حملات، سفارشهای پیتزا به پنتاگون بهطور چشمگیری افزایش یافته بود. کاربران X، به این موضوع اشاره کردند و حتی به دادههای ۳۰ سال پیش، از زمان کلینتون، ارجاع دادند. برخی معتقد بودند که این الگو نهتنها نشاندهنده آمادگی برای حمله، بلکه نشانهای از برنامهریزی طولانیمدت آمریکا و اسرائیل برای تقابل با ایران است.
اما چرا پیتزا به نماد این شاخص تبدیل شده است؟ پاسخ در فرهنگ کاری واشنگتن نهفته است. پیتزا، بهعنوان یک غذای سریع، ارزان و قابلحمل، انتخابی ایدهآل برای جلسات طولانی و اضطراری است. پنتاگون، با هزاران کارمند که در مواقع بحران تا دیروقت کار میکنند، بهطور طبیعی به این غذا وابسته است. علاوه بر این، پیتزافروشیهای زنجیرهای مانند دومینوز دادههای دقیقی از سفارشها ثبت میکنند، که به تحلیلگران آماتور و حرفهای امکان رصد الگوها را میدهد.
با این حال، شاخص پیتزا بدون منتقدان نیست. برخی تحلیلگران آن را یک «شبهعلم» میدانند که بر مشاهدات تصادفی استوار است. افزایش سفارشهای پیتزا میتواند دلایل سادهای داشته باشد: یک جشن داخلی، یک جلسه عادی یا حتی یک تغییر در منوی غذای کارکنان. هیچ داده آماری رسمیای وجود ندارد که ارتباط مستقیمی بین سفارشهای پیتزا و عملیات نظامی را اثبات کند. اما جذابیت این نظریه در سادگی و داستانگونه بودن آن است؛ چیزی که آن را به یک میم اینترنتی و موضوع بحث در شبکههای اجتماعی تبدیل کرده است.
شاخص پیتزا، با تمام جذابیتش، در مرز بین واقعیت و افسانه حرکت میکند؛ از جنگ خلیج فارس در ۱۹۹۰ تا حملات اخیر آمریکا به ایران در ۲۰۲۵، این شاخص بارها بهعنوان یک نشانه غیررسمی از بحرانهای بزرگ ظاهر شده است. این نظریه به ما یادآوری میکند که در دنیای پیچیده سیاست و جنگ، گاهی نشانههای ساده و روزمره میتوانند داستانهای بزرگی را روایت کنند. در واشنگتن، جایی که تصمیمات جهانی در اتاقهای بسته گرفته میشود، شاید یک پیتزای پپرونی بیش از آنچه فکر میکنیم، حرف برای گفتن داشته باشد.
ارسال نظر