پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، در دنیایی که ناپایداری به قاعدهای تازه تبدیل شده، بنگاههای بزرگ جهانی در حال بازتعریف نقش خود در اقتصاد ملی هستند. دیگر دوران تخصصگرایی صرف، آنگونه که در دهههای گذشته رایج بود، به سر آمده است. تغییرات اقلیمی، خشکسالیهای پیدرپی، بحرانهای انرژی، و اختلالهای فزاینده در زنجیرههای جهانی تأمین، زنگ خطر را برای بسیاری از شرکتهای صنعتی به صدا درآوردهاند. آنچه زمانی «تمرکز بر مزیت رقابتی اصلی» تلقی میشد، حالا بدون نگاه جامع به زیربناهای ملی و ریسکهای سیستماتیک، نه تنها کافی نیست، بلکه میتواند به تهدیدی برای بقا تبدیل شود. غولهایی چون شل، تاتا، آرسلورمیتال و فولاد مبارکه به این نتیجه رسیدهاند که بقا در آینده، مستلزم حضوری مؤثرتر در ساختن همان زیرساختهایی است که بقای کسبوکارشان به آن وابسته است؛ از انرژی پاک و منابع پایدار آب گرفته تا شبکههای حملونقل و آموزش عمومی. آنها در حال ورود به عرصههایی فراتر از تخصص سنتی خود هستند؛ عرصههایی که به ظاهر بیرون از حوزه صنعت آنها قرار دارد، اما در عمل، ستون فقرات تداوم مزیت رقابتی آنها در قرن بیستویکم خواهد بود. در هند، گروه تاتا نهتنها فولاد و خودرو تولید میکند، بلکه زیرساخت برق تجدیدپذیر را توسعه میدهد و در ساخت تصفیهخانههای آب شرب مشارکت دارد. در هلند و استرالیا، شل به مزارع خورشیدی و نیروگاههای بادی روی آورده و در حال ساخت بزرگترین هاب هیدروژن سبز اروپاست. در ایران نیز فولاد مبارکه، با سرمایهگذاری در نیروگاههای خورشیدی، وارد مدار تحولاتی شده که پیش از این، تنها در سرفصل برنامههای وزارت نیرو دیده میشد. چنین تحولاتی نشان میدهد که شرکتهای بزرگ، در عصر بحران و تحول، به بازیگرانی چندبُعدی تبدیل شدهاند؛ بازیگرانی که برای حفظ موقعیت اقتصادی خود، چارهای جز ساختن بخشی از زیرساختهای آینده ندارند؛ زیرساختهایی که دیگر نه صرفاً هزینهبر، بلکه بخشی از مدل درآمدی و استراتژی بقا قلمداد میشوند.
الزام استراتژیک برای خلق ارزش پایدار
در سالهای اخیر، چالش تغییر اقلیم و افزایش شدید انتشار دیاکسید کربن نهتنها از منظر محیطزیستی، بلکه از زاویه اقتصادی و سیاسی نیز به یکی از اولویتهای استراتژیک شرکتها تبدیل شده است. شرکتهای بزرگ صنعتی، خصوصاً در صنایع فولاد، پتروشیمی، معدن و پتروشیمی، با افزایش ریسک قوانین زیستمحیطی، فشار سازمانهای مردمنهاد و خواسته روزافزون ذینفعان داخلی و بینالمللی مواجه شدهاند. تحقیقات منتشرشده در سال ۲۰۲۴ نشان میدهد که سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر، در بلندمدت نهتنها به کاهش چشمگیر هزینههای تولید و مصرف انرژی منجر میشود، بلکه نقش مؤثری در بهبود کارایی درونی بنگاهها دارد. این تغییر مسیر، تنها یک تصمیم اقتصادی نیست، بلکه پاسخی جدی به بحرانهای زیستمحیطی جهان امروز بهشمار میآید. شرکتهایی که به این روند پیوستهاند، با کاهش میزان آلایندگی و پایبندی به معیارهای زیستمحیطی، موفق شدهاند اعتماد مشتریان را تقویت کنند، حمایت سهامداران متمایل به سرمایهگذاری مسئولانه (ESG) را جلب نمایند و ارزش برند خود را ارتقا دهند. از همین رو، ورود به حوزه انرژیهای پاک، دیگر یک هزینه اضافی یا انتخاب داوطلبانه نیست؛ بلکه یک الزام استراتژیک برای بقا، رقابتپذیری و خلق ارزش پایدار در اقتصاد امروز است.
امنیت انرژی بهعنوان موتور پایداری عملیات
وابستگی بنگاههای صنعتی به شبکه سراسری برق یا تامینکنندگان خارجی انرژی، آنها را در معرض ریسکهایی جدی مانند بحرانهای انرژی، نوسانات قیمت سوخت و قطعیهای ناگهانی برق قرار میدهد. برای مقابله با این تهدیدها، شرکتهای پیشرو و آیندهنگر مانند فولاد مبارکه، تاتا پاور و شرکتهایی نظیر شل که از طریق جوینتونچر با سایر بنگاهها وارد عرصه انرژیهای تجدیدپذیر شدهاند، اقدام به احداث نیروگاههای اختصاصی خورشیدی یا بادی کردهاند. این نیروگاهها نهتنها انرژی مورد نیاز آنها را بهطور پایدار تأمین میکنند، بلکه با صدور گواهیهای سبز، منبعی برای درآمدهای زیستمحیطی نیز فراهم میسازند. بر اساس یک پژوهش جدید با تمرکز بر عملکرد بنگاهها، این رویکرد علاوهبر بهینهسازی هزینههای انرژی، زمینهساز ایجاد خطوط درآمدی مستقل و متنوع برای شرکتها نیز شده است. در طرف دیگر، بنگاههای معدنی در شیلی و استرالیا با احداث تأسیسات آبشیرینکن برای مقابله با خشکسالی، توانستهاند از بحران تأمین آب عبور کرده و مصرف داخلی را پایدارکنند. برای مثال، یک معدن شیلیایی تنها در سال گذشته بیش از ۴ میلیارد دلار در پروژه آبشیرینکن مستقر در ساحل سرمایهگذاری کرد تا بدون وابستگی به آب زیرزمینی، خطوط تولید خود را تضمین کند.
راهبردی دوسویه حملونقل سبز
کاهش وابستگی ناوگان حملونقل بنگاهها به سوختهای فسیلی، نهتنها دستاوردی مهم در حوزه محیطزیست به شمار میآید، بلکه به شکل محسوسی از شدت تغییرات اقلیمی کاسته و موجب صرفهجویی در هزینههای انرژی شده است. شرکتهای پیشرو با توسعه ناوگانهای برقی و بازطراحی نظام لجستیکی خود، موفق شدهاند زنجیره تحویل محصولات را بهگونهای بازآرایی کنند که کمترین میزان انتشار دیاکسیدکربن را به همراه داشته باشد. تحلیلهای موجود نشان میدهد که جایگزینی ناوگان سنتی با سیستمهای حملونقل مبتنی بر انرژی پاک، میتواند میزان انتشار گازهای گلخانهای برخی بنگاهها را تا یکچهارم کاهش دهد. این تحول، تنها اقدامی در راستای مسئولیت اجتماعی نیست؛ بلکه راهبردی دوسویه است که هم به کاهش ریسکهای محیطزیستی کمک میکند و هم بازدهی اقتصادی و رقابتپذیری بلندمدت شرکتها را افزایش میدهد.
بر پایه اصول اقتصاد سبز، بنگاههایی که در زمینه کاهش انتشار گازهای گلخانهای، حفاظت از منابع آبی و توسعه انرژیهای پاک سرمایهگذاری میکنند، نهتنها در مسیر توسعه پایدار گام برمیدارند، بلکه به بازیگران مؤثر در آیندهسازی اقتصادی و زیستمحیطی تبدیل میشوند. یافتههای پژوهشی نشان میدهد چنین اقداماتی، فراتر از کاهش موقت هزینهها، در بلندمدت موجب افزایش رضایت عمومی، ارتقای اعتبار سازمانی و تقویت پیوند با ذینفعان کلیدی خواهند شد. بهطور مشخص، پیوستن به ابتکارات بینالمللی همچون پلتفرم RE100 و کاهش ردپای کربن به کمتر از ۳۰ درصد در سال، میتواند ارزش بازار بنگاهها را تا ۵۰ درصد افزایش دهد. این مسیر، دیگر یک انتخاب اختیاری نیست؛ بلکه واکنشی راهبردی به بحرانهای فزاینده انرژی، کمبود آب و فشارهای زیستمحیطی جهانی است. بنگاههای هوشمند امروز دریافتهاند که برای بقا و رشد در زیستبوم متحول جهانی، باید فراتر از حوزههای سنتی فعالیت خود گام بردارند و راهبردهای نوآورانه در زمینه محیطزیست را به بخشی از مزیت رقابتی و شهرت برند خود تبدیل کنند. حرکت بهسوی اقتصاد سبز، اکنون نهفقط یک مسئولیت اجتماعی، بلکه پیشنیازی برای ماندگاری در اقتصاد جهانی فرداست.
کاهش ریسک عملیاتی زنجیره تولید
بنگاههای بزرگ صنعتی، بهویژه در حوزههایی چون فولاد، معدن، سیمان، انرژی و فناوری اطلاعات، بهشدت به زیرساختهای عمومی کشورها از جمله شبکههای برق، حملونقل ریلی و جادهای، تأمین آب، گاز و زیرساختهای ارتباطی وابستهاند. این وابستگی در شرایط عادی مزیت تلقی میشود، اما در شرایط بحران، به نقطه ضعف راهبردی بنگاهها بدل میشود. اختلال در این زیرساختها – چه بهدلیل عوامل طبیعی مانند خشکسالی یا سیل، و چه بهواسطه مسائل سیاسی، تحریمها یا ناکارآمدیهای محلی – میتواند فعالیت بنگاهها را بهشدت مختل کند. نمونهای قابل تأمل، تجربه شرکت BHP در استرالیاست که در سال ۲۰۲۰، بهدلیل وقوع آتشسوزیهای گسترده و اختلال در حملونقل ریلی، ناچار شد بیش از ۸ درصد از صادرات هفتگی سنگآهن خود را متوقف کند. این رویداد نهتنها سودآوری کوتاهمدت شرکت را تحتتأثیر قرار داد، بلکه موجب بازنگری در راهبرد توسعه BHP شد؛ بهگونهای که بخشی از سرمایهگذاریهای آتی خود را به احداث خطوط اختصاصی حملونقل و تقویت لجستیک داخلی معطوف کرد. این تجربه نشان میدهد که بنگاههای بزرگ برای کاهش آسیبپذیری، ناچارند در توسعه و تابآورسازی زیرساختهای عمومی نقش فعالتری ایفا کنند؛ حتی اگر این زیرساختها در ظاهر فراتر از حوزه تخصصیشان باشد.
راهبرد اقتصادی برای افزایش پایداری
در مواجهه با اختلالات و ناپایداریهای بیرونی، یکی از راهبردهای رایج در میان بنگاههای بزرگ، «یکپارچهسازی عمودی» است؛ رویکردی که بر تقویت کنترل بنگاه بر حلقههای کلیدی زنجیره تأمین، از تأمین انرژی و مواد اولیه تا توزیع و لجستیک، متمرکز است. هدف، افزایش تابآوری در برابر نوسانات بازار و اختلالات زیرساختی است. برای نمونه، شرکتهای نفتی بزرگی همچون Shell و Total در سالهای اخیر با هدف کاهش وابستگی به بازارهای پرریسک نفت و گاز، بهطور گسترده در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر سرمایهگذاری کردهاند. شل تا سال ۲۰۲۵ بیش از ۲۰ میلیارد دلار در مزارع بادی فراساحلی و پنلهای خورشیدی سرمایهگذاری کرده و اکنون بخشی از برق موردنیاز پالایشگاههای خود را بهصورت مستقل تأمین میکند. این تغییر جهت، نهتنها یک تصمیم زیستمحیطی، بلکه یک راهبرد اقتصادی برای افزایش پایداری عملیاتی است.
تنوع جغرافیایی و کاهش ریسک منطقهای
یکی دیگر از راهکارهای مهم برای کاهش ریسکهای عملیاتی، تنوعبخشی جغرافیایی به زنجیره تأمین است. به جای تمرکز منابع در یک کشور یا منطقه خاص، شرکتها میکوشند زنجیرههایی متنوع، پراکنده و انعطافپذیر ایجاد کنند تا در صورت بروز اختلال، امکان جایگزینی سریع و کمهزینه فراهم باشد. مطالعهای از مؤسسه McKinsey نشان میدهد بنگاههایی که پرتفوی تأمین متنوعتری دارند، قادرند تا ۵۰ تا ۸۰ درصد از ریسکهای ناشی از شوکهای سیاسی یا منطقهای را حذف کنند. در واقع، این تنوع نقشی مشابه بیمه در برابر نااطمینانیهای محیطی ایفا میکند. نمونه بارز این رویکرد، شرکت اپل است که پس از اختلالهای ناشی از همهگیری کووید -۱۹، بخشی از خطوط تولید خود را از چین به هند و ویتنام منتقل کرد تا از وابستگی کامل به یک کشور بکاهد.
نیروگاه اختصاصی، مزیت رقابتی جدید
یکی از مهمترین مصادیق کاهش ریسک عملیاتی در صنایع بزرگ، تأمین پایدار انرژی است. بسیاری از بنگاههای صنعتی برای مقابله با نوسانات قیمت و اختلالات بازار برق، بهسوی سرمایهگذاری در زیرساختهای اختصاصی تولید انرژی یا انعقاد قراردادهای بلندمدت خرید برق (PPA) حرکت کردهاند. این راهبردها به شرکتها امکان میدهد استقلال انرژی خود را تقویت کرده و از آسیبهای ناشی از تغییرات ناگهانی قیمت برق در امان بمانند. در ایران، شرکت فولاد مبارکه با ورود راهبردی به حوزه انرژیهای تجدیدپذیر، نمونهای پیشرو از این رویکرد بهشمار میرود. این شرکت با مشارکت در احداث نیروگاه خورشیدی ۶۰۰ مگاواتی، نهتنها امنیت انرژی خود را برای سالهای آینده تضمین کرده، بلکه امکان فروش برق مازاد به شبکه سراسری را نیز فراهم آورده است؛ اقدامی که افزون بر کاهش ریسک، به ایجاد یک جریان درآمدی پایدار و مزیت رقابتی جدید منجر میشود. در سطح جهانی نیز شرکتهایی مانند Google، Amazon و Microsoft، با انعقاد قراردادهای ۱۰ تا ۲۰ ساله خرید برق از نیروگاههای خورشیدی و بادی، به تثبیت هزینههای انرژی خود پرداخته و در برابر نوسانات بازار آزاد انرژی مصون شدهاند. این اقدامات نشاندهنده آن است که تأمین پایدار انرژی، نهفقط یک ضرورت زیستمحیطی، بلکه ابزاری راهبردی برای تابآوری اقتصادی در دنیای پرمخاطره امروز است.
تضمین تابآوری در برابر بحرانهای لجستیک
حملونقل، یکی از حساسترین حلقههای زنجیرههای تولید پیچیده است که همواره بهعنوان نقطهای آسیبپذیر مطرح بوده است. بحرانهای جهانی اخیر مانند پاندمی کووید -۱۹، جنگ اوکراین و انسداد کانال سوئز نشان دادند شرکتهایی که به حملونقل شخص ثالث وابستهاند، بیش از سایرین در معرض اختلال قرار دارند و عملیاتشان با ریسک قابلتوجهی مواجه میشود. در واکنش به این چالشها، بسیاری از بنگاههای بزرگ به سمت ایجاد ناوگان حملونقل اختصاصی، شامل کشتیهای باری، قطارها و کامیونها، یا سرمایهگذاری در هابهای لجستیکی مستقل حرکت کردهاند. بهعنوان مثال، شرکت فولاد پوسکو در کره جنوبی با بهرهگیری از بندر اختصاصی خود، کنترل کامل بر حملونقل دریایی مواد اولیه و محصولات صادراتی را در اختیار دارد. این استقلال عملیاتی به آن امکان میدهد در شرایط بحرانی جهانی، زنجیره تأمین و تولید خود را بدون توقف و با حداقل اختلال حفظ کند. در اقتصاد جهانی پرنوسان امروز، بنگاههای بزرگ دیگر نمیتوانند صرفاً بهعنوان مصرفکنندگان خدمات زیرساختی باقی بمانند. آنها ناگزیرند بخشی از زیرساختهای حیاتی خود را - چه از طریق مالکیت مستقیم و چه با قراردادهای بلندمدت و راهبردی- در اختیار گرفته و کنترل کنند. این استراتژی به کاهش ریسکهای عملیاتی در حوزههایی چون انرژی، حملونقل، تأمین مواد اولیه و توزیع کمک میکند و تابآوری بنگاه در برابر بحرانهای آینده را تضمین مینماید. بنابراین، ورود به حوزههایی فراتر از تخصص اصلی دیگر صرفاً یک انتخاب راهبردی نیست؛ بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر برای بقا و موفقیت پایدار در فضای رقابتی و پیچیده بازارهای جهانی است.
ایجاد مزیت رقابتی پایدار از طریق تنوع سرمایهگذاری
تمرکز صرف بنگاهها بر یک حوزه تخصصی میتواند آنها را در بلندمدت گرفتار «دام تمرکز» (Focus Trap) کند؛ وضعیتی که در آن آسیبپذیری در برابر تغییرات فناورانه، تحول در تقاضا یا ورود رقبا با مدلهای نوآورانه به شدت افزایش مییابد. در جهانی که اختلال فناورانه (Disruption) به قاعدهای دائمی بدل شده، بنگاههایی که تنها بر یک محصول یا بازار تکیه دارند، به سرعت جایگاه خود را از دست میدهند. تنوع سرمایهگذاری، راهکاری مؤثر برای خروج از این دام است. به عنوان نمونه، شرکت خودروسازی BYD در چین، که ابتدا تنها در تولید باتری فعالیت داشت، با توسعه تدریجی به حوزههای خودروهای برقی، تجهیزات انرژی خورشیدی و سیستمهای ذخیرهسازی انرژی، اکنون به یکی از بازیگران کلیدی زنجیره انرژی جهانی تبدیل شده است. این گسترش فعالیتها به BYD امکان داده تا در مواجهه با رکود در یک بازار، رشد خود را از طریق بازارهای دیگر جبران کند و از نوسانات اقتصادی بهصورت مؤثری عبور نماید.
از همافزایی تا بهرهبرداری از روندهای کلان جهانی
تنوع سرمایهگذاری اگر هوشمندانه و همراستا با روندهای جهانی انجام شود، نهتنها منابع درآمدی جدیدی برای شرکت ایجاد میکند بلکه مزیت رقابتی متمایزی نیز به همراه دارد. یکی از روندهای اصلی در جهان امروز، گذار به اقتصاد سبز و کاهش ردپای کربن است. شرکتهایی که زودتر از دیگران وارد حوزه انرژیهای تجدیدپذیر، ذخیرهسازی انرژی یا حملونقل پاک شدهاند، در عمل خود را در موقعیت پیشگام قرار دادهاند. مطالعهای در MIT Sloan Management Review تأیید میکند که پیشگامی در سرمایهگذاری سبز، به عنوان یک نشانگر ارزشافزوده تلقی میشود و نه تنها بر شهرت شرکت میافزاید بلکه اعتماد سرمایهگذاران، مشتریان و نهادهای دولتی را نیز جلب میکند. بهویژه در دوران پس از کرونا و با توجه به اولویت ESG در بسیاری از صندوقهای سرمایهگذاری جهانی، تنوع به سمت حوزههای پایدار، یکی از هوشمندترین تصمیمات راهبردی تلقی میشود.
توسعه برند و بازتعریف مأموریت
گسترش فعالیتها به حوزههایی فراتر از هسته اصلی کسبوکار، نه تنها فرصتی برای افزایش درآمد است، بلکه میتواند باعث بازتعریف جایگاه و هویت برند شود. بسیاری از شرکتهای صنعتی که به انرژیهای نو، زیرساختهای دیجیتال یا خدمات سلامت وارد شدهاند، موفق شدهاند چهرهای نو و معاصر برای خود بسازند و به این ترتیب، در بازارهای جدید به جذب مشتریان، شرکا و نخبگان بپردازند. به عنوان نمونه، شرکت هیتاچی ژاپن که سالها به عنوان تولیدکننده تجهیزات صنعتی شناخته میشد، طی ۱۵ سال اخیر به یکی از بازیگران برجسته جهانی در زمینه زیرساختهای پایدار تبدیل شده است. حوزههایی مانند انرژی پاک، حملونقل ریلی و سلامت دیجیتال، باعث شدهاند هیتاچی به شریک مورد اعتماد دولتها و پروژههای بینالمللی بدل شود و ارزش بازار خود را به طور چشمگیری افزایش دهد. این تغییر جهت استراتژیک، نمونهای از چگونگی تبدیل توسعه کسبوکار به عاملی برای تقویت برند و تثبیت جایگاه در بازارهای پررقابت جهانی است.
مزیت در مزایدهها و پروژههای بزرگ ملی
شرکتهایی که سبد متنوعی از فعالیتها دارند، فرصت بیشتری برای مشارکت در مناقصهها و پروژههای زیرساختی ملی پیدا میکنند. برخورداری از توان اجرایی گسترده، دسترسی به منابع مالی و فنی، تجربه عملیاتی متنوع و اعتبار قوی برند، این شرکتها را قادر میسازد پروژههایی را به عهده بگیرند که فراتر از توان شرکتهای تخصصی و کوچکتر است. نمونه بارز این رویکرد، گروه Larsen & Toubro در هند است؛ شرکتی که با تکیه بر تجربه همزمان در ساخت نیروگاهها، سدها، خطوط راهآهن و پروژههای شهر هوشمند، به یکی از پیمانکاران کلیدی دولت هند در طرحهای «زیرساخت ۲۰۳۰» تبدیل شده است. این مزیت رقابتی ناشی از تنوع فعالیتها، نه تنها درآمد مستقیم قابلتوجهی برای شرکت به همراه دارد، بلکه جایگاه و نفوذ راهبردی آن را در عرصه سیاستگذاری و تصمیمگیریهای ملی نیز تقویت میکند.
همراستایی با جریانهای تأمین مالی پایدار
امروزه دسترسی به منابع مالی ارزان و پایدار یکی از چالشهای اصلی بنگاهها است. شرکتهایی که دامنه فعالیت خود را به حوزههای توسعه پایدار و زیستمحیطی گسترش دادهاند، توانستهاند به منابع مالی سبز، از جمله وامهای ESG، اوراق قرضه پایدار و صندوقهای بینالمللی دسترسی بهتری پیدا کنند. برای مثال، بانک جهانی، صندوق سرمایهگذاری زیرساخت آسیا و نهادهای اروپایی میلیاردها دلار را به پروژههایی اختصاص دادهاند که اهداف زیستمحیطی و اجتماعی مشخصی داشته باشند. در این میان، فولاد مبارکه با سرمایهگذاری در نیروگاه خورشیدی، در موقعیتی قرار گرفته است که میتواند از بازار اوراق سبز داخلی و بینالمللی بهرهمند شود؛ امری که تاکنون کمتر بهصورت ساختاری توسط شرکتهای صنعتی ایران دنبال شده است. بنابراین، تنوع سرمایهگذاری نهتنها ابزاری برای کاهش ریسک است، بلکه فرصتی برای ایجاد مزایایی است که رقبا به آسانی قادر به تقلید آن نیستند؛ از منظر تقویت برند، دسترسی به بازارهای نوین و منابع مالی و همچنین قابلیت اجرای پروژههای بزرگ ملی. اگر این تنوع سرمایهگذاری با روندهای جهانی مانند اقتصاد سبز، دیجیتالیسازی و توسعه پایدار همسو باشد، بنگاه علاوه بر تثبیت جایگاه خود در بازار داخلی، در عرصه بینالمللی نیز به عنوان بازیگری پیشرو و توسعهساز شناخته خواهد شد.
پاسخ به مسئولیت اجتماعی در ابعاد کلان
مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکتها (CSR) در سالهای اخیر از چارچوبی تبلیغاتی یا نیکوکارانه فراتر رفته و به بخشی اساسی از استراتژی کسبوکار تبدیل شده است. در حالی که CSR سنتی عمدتاً شامل حمایتهای مقطعی از رویدادهای فرهنگی یا کمکهای مالی بود، رویکرد توسعهمحور آن بر ایجاد ارزش مشترک (Shared Value) بین بنگاه و جامعه تأکید دارد. این دیدگاه، منافع اجتماعی و زیستمحیطی را نه بهعنوان هزینهای اضافی، بلکه بهعنوان محرک رشد پایدار در دل فرآیندهای اقتصادی جای میدهد. مطالعات Harvard Business Review نشان میدهد شرکتهایی که در ایجاد ارزش مشترک پیشرو بودهاند، نهتنها تأثیر اجتماعی بیشتری داشتهاند، بلکه از نظر مالی نیز فراتر از میانگین صنعت خود عمل کردهاند؛ بنابراین CSR توسعهمحور را باید یک سرمایهگذاری هوشمند دانست، نه صرفاً هزینهای اضافی.
در بسیاری از کشورها، شرکتهای بزرگ صنعتی در مناطقی فعالیت میکنند که زیرساختهای عمومی ضعیف یا ناکافی دارد. در این شرایط، این بنگاهها با سرمایهگذاری در حوزههایی چون آموزش، بهداشت، حملونقل، برق و منابع آب، نقشی مشابه با دولت ایفا کرده و به بازوی توسعه منطقهای تبدیل میشوند. این اقدامات، علاوه بر تحقق تعهدات اجتماعی، رضایت کارکنان، وفاداری جوامع محلی و پایداری محیط عملیاتی را تضمین میکنند. نمونه برجسته این رویکرد، گروه معدنی BHP است که سالانه میلیاردها دلار در سلامت، آموزش، تأمین برق و حمایت از جوامع بومی در استرالیا و آمریکای جنوبی سرمایهگذاری میکند. گزارش مسئولیت اجتماعی BHP در سال ۲۰۲۴ نشان میدهد که در برخی مناطق، مدارس و بیمارستانهای تأسیسشده توسط این شرکت، عملاً تنها زیرساختهای موجود برای ساکنان هستند و نقش کلیدی در توسعه اجتماعی ایفا میکنند.
تسهیل گذار انرژی و توسعه منطقهای
در عصر بحران اقلیمی، بسیاری از شرکتهای بزرگ صنعتی مسئولیت انتقال به انرژیهای پاک را پذیرفتهاند؛ موضوعی که به ویژه در صنایع پرمصرف انرژی مانند فولاد، سیمان و پتروشیمی اهمیت دوچندان مییابد. مشارکت فعال بنگاهها در احداث نیروگاههای خورشیدی و بادی، علاوه بر تأمین پایدار نیازهای انرژی خود، به افزایش ظرفیت انرژی تجدیدپذیر ملی و کاهش آلایندگیهای زیستمحیطی نیز کمک میکند. نمونه بارز این رویکرد، سرمایهگذاری شرکت فولاد مبارکه اصفهان در احداث نیروگاه خورشیدی ۶۰۰ مگاواتی است که نه تنها پایداری تأمین برق کارخانه را تضمین میکند، بلکه برق مازاد تولید شده را به شبکه ملی منتقل مینماید. این پروژه، نمادی روشن از مسئولیت اجتماعی توسعهگراست؛ رسالتی که همسویی منافع اقتصادی شرکت با رفاه ملی و حفاظت از محیطزیست را برجسته میسازد و الگویی برای گذار پایدار انرژی در سطح کشور است.
ایجاد مشروعیت اجتماعی و تابآوری شرکتی
در دورانی که فشار افکار عمومی، نهادهای ناظر، رسانهها و سرمایهگذاران بر عملکرد اجتماعی بنگاهها بهطور چشمگیری افزایش یافته است، رویکرد توسعهمحور مسئولیت اجتماعی شرکتها (CSR) نقش کلیدی در کسب «مجوز اجتماعی برای فعالیت» (Social License to Operate) ایفا میکند. شرکتهایی که نیازها و انتظارات جوامع محلی را بهدرستی درک کرده و در توسعه منطقهای مشارکت فعال دارند، از اعتماد عمومی و حمایت سیاسی پایدار برخوردار میشوند. در مقابل، بنگاههایی که رفتار منفعتطلبانه و غیرپاسخگو دارند، بیشتر در معرض بحرانهای تکرارشونده قرار میگیرند. بر اساس گزارش سالانه «شورای جهانی کسبوکار برای توسعه پایدار» (World Business Council for Sustainable Development)، در سال ۲۰۲۴ بیش از ۴۰ درصد تصمیمات سرمایهگذاری جهانی بر پایه امتیازهای ESG اتخاذ شده است. شرکتهایی که در حوزههایی مانند انرژیهای پاک، عدالت اجتماعی، توسعه منطقهای و مدیریت پایدار منابع طبیعی فعالیت میکنند، امتیازات بالاتری کسب کرده و از مزایای تأمین مالی بهتر و پایدار برخوردار میشوند. این روند، نشاندهنده اهمیت روزافزون عملکرد اجتماعی در تضمین تابآوری و موفقیت بلندمدت بنگاههاست.
پیوند با نوآوری، منابع انسانی و برند کارفرمایی
مسئولیت اجتماعی شرکتها، زمانی که به درستی طراحی و اجرا شود، میتواند نقش مهمی در تقویت برند کارفرمایی و جذب نیروی انسانی توانمند ایفا کند. نسل جدید کارکنان، به ویژه افراد در دهه بیست و سی زندگی، حساسیت بالایی نسبت به مأموریتهای اجتماعی و زیستمحیطی سازمانها دارند و ترجیح میدهند در شرکتهایی فعالیت کنند که ارزشهایشان با توسعه پایدار همسو باشد. شرکتهایی مانند Unilever و Patagonia با تلفیق CSR در هویت سازمانی خود، موفق به جذب کارکنانی وفادارتر، نوآورتر و متعهدتر شدهاند. مطالعات جهانی نشان میدهد که ارتباط مثبت و قوی میان شاخصهای CSR و نرخ حفظ نیروی انسانی وجود دارد. از این رو، CSR توسعهمحور نه تنها برای جامعه مفید است، بلکه منبع مزیت رقابتی برای شرکت نیز محسوب میشود.
امروزه بنگاههای بزرگ نمیتوانند تنها بر سودآوری کوتاهمدت و گزارشهای مالی تمرکز کنند؛ بلکه از آنها انتظار میرود نقش فعالی در توسعه زیرساختها، گذار به انرژی پاک، کاهش نابرابریها و ارتقای کیفیت زندگی ایفا نمایند. این مسئولیت اجتماعی، اگر به شیوهای توسعهمحور اجرا شود، نه تنها هزینه نیست، بلکه تضمینی برای بازدهی بلندمدت، تابآوری سازمانی و پایداری زیستمحیطی خواهد بود.
ارسال نظر